شیران
2- چرا جنگ این گونه و با پذیرش قطعنامه ی 598 تمام شد؟
پرسش از «پایان جنگ» در واقع به «علت» آن، معطوف نیست، زیرا هر جنگی در نهایت به پایان می رسد این پرسش متأثر از ملاحظات دیگری، از جمله نحوه ی پایان جنگ و مقایسه ی آن، با وضع دیگری که جنگ می توانست در بستر آن به پایان برسد می باشد. در واقع این گونه استدلال می شود که اگر قرار بود، جنگ با راه حل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیش از این به ویژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ هم چنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماه های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه ی 598 یک سال پس از تصویب آن، منجر به پیدایش این پرسش شد که چرا ایران قطعنامه ی 598 را هم زمان با زمان تصویب آن، در تیرماه سال 1366 نپذیرفت؟
چنان که ملاحظه می شود، پرسش سوم بر دو مسأله متمرکز است؛ نخست، وضعیت نظامی ماه های پایانی جنگ و ابهام هایی که نسبت به آن، وجود دارد و دیگری روش پایان بخشیدن به جنگ با راه حل سیاسی و پذیرش قطعنامه ی 598 می باشد. در نتیجه این پرسش به میان می آید که تحولات نظامی جنگ چه روندی را طی کرد که در ماه های پایانی جنگ منجر به تغییر وضعیت نظامی به زیان ایران و به سود عراق شد؟
استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تهاجمی و با هدف دستیابی به یک منطقه با اهمیت و پایان دادن به جنگ بود. عملیات رمضان در چارچوب همین استراتژی انجام شد، ولی به نتیجه ای نرسید و موقعیت برتر ایران را که حاصل فتح خرمشهر بود، تضعیف کرد.
قدرت تهاجمی ایران که ماشین نظامی عراق و استحکامات دفاعی این کشور را در هم کوبیده بود و می توانست پشتوانه ی نظریه ی صدور انقلاب و برتری ایران در سطح منطقه قرار گیرد، لذا مهم ترین مشکل عراق و حامیانش همین امر بود. بنابراین دفاع مطلق بر روی زمین، سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال می کرد. توقف و خنثی سازی قدرت تهاجمی ایران با این هدف دنبال می شد که ایران در برابر یک جنگ فرسایشی، در نهایت موافقت خود را با اتمام جنگ اعلام نماید.
افزایش توان نظامی عراق و سایر حمایت هایی که از این کشور صورت می گرفت، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. در واقع استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی نیازمند توان نظامی بیشتر است(1) ولی عراق در حالی که استراتژی تدافعی داشت، از برتری بیشتر نسبت به ایران برخوردار بود. در عین حال روحیه ی نیروهای ایران سبب شده بود، عراق همچنان در وضع دفاعی زمین گیر شود و قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد، ولی برتری نظامی عراق دو خاصیت برای این کشور داشت؛ نخست، آنکه از میزان آسب پذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران کاسته می شد و در نقطه ی نهایی که می توانست، سرنوشت یک نبرد را مشخص سازد، برتری عراق مانع از کسب پیروزی قوای نظامی ایران می شد. علاوه بر این قوای تحلیل رفته ی ارتش عراق به سرعت بازسازی می شد و انسجام اولیه ی خود را باز می یافت، در حالی که تجدید قوای نیروهای ایران نیاز به زمان داشت و همین امر به سود عراق بود.
در این روند فتح فاو توازن نظامی را به سود ایران تغییر داد، ولی برتری نیروهای عراق و قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران را افزایش داد تا هزینه ی هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصه پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعاً سرنوشت جنگ تغییر می یافت، ولی تأخیر در دستیایی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف و سایر ملاحظات، مانع از یک تحول جدی در امر جنگ شد.
تلاش برای انجام عملیات سرنوشت سازی که به نام عملیات کربلای چهار انجام شد و سپس عملیات کربلای شش تمام توان نظامی ایران را هزینه کرد و عملاً در نقطه ای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت، عراق افزایش توان نظامی خود را آغاز کرد.* در سال 1366 قوای نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و سپس در خلیج فارس با امریکا درگیرشد و این بهترین فرصت برای عراق برای بازسازی توان نظامی و تغییر استراتژی از پدافند به آفند بود. بنابراین تحولات نظامی در سال 1367 نتیجه ی سرمایه گذاری عراق در سال های قبل به ویژه سال 1366 و تغییر استراتژی های این کشور با کمک مستشاری روس ها بود. (2)
ادوارد لوتواک در توضیح سه وجه از استراتژی های خصمانه معمول در جنگ ، وجه اول را که بالاترین حد تأثیر یک استراتژی ست، آن می داند که همه ی اهداف تعیین شده را تحقق می بخشد یا از دشمن شکست بخورد اگر این استراتژی موفق باشد، پیروزی به همراه می آورد و اگر دشمن دفع کند، به ناچار استراتژی های دیگر مورد استفاده قرار می گیرد که وجه دوم می باشد. این استراتژی در چرخه ی عمل و عکس العمل طرفین تأثیرات یکدیگر را خنثی می کنند و تداوم این مرحله می تواند حالت سوم یعنی «ماهیت متناقض» استراتژی را به دنبال داشته باشد که در اوج ناباوری نتایج خطرناکی را به همراه خواهد داشت. (3) در واقع در حال سوم پیش بینی تا اندازه ای دشوار است و افزایش دامنه ی جنگ به صورت تصاعدی مشاهده می شود. رخدادهای نظامی پایان جنگ بر پایه ی این توضیح مفهومی قابل درک است، در حالی که برتری در جنگ طی شش سال با ایران بود، ناگهان در عرض کم تر از پنج ماه اوضاع به زیان ایران و به سود عراق تغییر کرد.
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران یک سال پس از تصویب آن، بیشتر متأثر از تحولات نظامی در ماه های پایانی جنگ بود که به نحو غیر منتظره ای موازنه را تغییر داد و شاید همین امر به همان میزان که در تغییر موضع ایران تأثیر داشت، در پیدایش پرسش در مورد نحوه ی پایان دادن جنگ نیز اثر گذاشت.
نظر به این که ماهیت سیاست حامیان عراق حفظ این کشور در برابر تهاجمات ایران بود و متقابلاً تلاش برای مهار تهاجمات ایران و خنثی سازی آن را دنبال می کردند، بنابراین به هر نحو ممکن از پذیرش برتری ایران و ارایه ی امتیاز به این کشور امتناع می ورزیدند و شاید همین سیاست در واقع ریشه ی طولانی شدن جنگ نوعی امتیاز به ایران و متقاعد ساختن این کشور برای پایان بخشیدن به جنگ بود. به همین دلیل اولین پیشنهاد صلح، قطعنامه ی 598 سازمان ملل در هشت ماده بود(4) که واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت. (5) گرچه ایران این قعطنامه را رسماً نپذیرفت، ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جا به جایی بندهای قطعنامه، امکان اجرایی شدن آن را فراهم سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آنکه ایران قطعنامه ی 598 را پذیرفت، امکان اجرای آن، فراهم شد و تنها تردید عراق در پذیرش آن و حمله ی مجدد به ایران، اجرای آن را با تأخیر همراه ساخت.
توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شد، به صورت مختصر می تواند ابعاد پرسش از نحوه ی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را روشن سازد. مسلماً اگر ایران بلافاصه با صدور قطعنامه 598 در سال 1366 به پذیرش آن مبادرت می ورزید، باز بدان معنا نبود که پرسشی به میان نمی آمد، بلکه مجدداً این سؤال به قوت خود، باقی می ماند که چرا پیش از این چنین اقدامی صورت نگرفت؟
با بررسی اوضاع و واقعیت هایی که در صحنه ی سیاسی – نظامی جنگ واقع شده و امروز به عنوان بخشی از تاریخ جنگ و انقلاب و کشور در حافظه ی تاریخی این ملت به ثبت و ضبط رسیده است، قضاوت ها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد می باشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت، اما آیا راه حل های دیگری وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونه ای دیگر می شد و دیگر پرسشی به میان نمی آمد؟ پاسخ آن نامشخص و کاملاً مبهم است. بنابراین به نظر می رسد، بررسی و تبیین آنچه که به هر دلیلی انجام گرفته است، در مقایسه با تأکید بر راه حل های دیگری که انتخاب نشد و اگر می شد، سرانجامِ پیامدهای آن، مشخص نیست، روش مناسب تری می باشد. امید است، در آینده هر یک از پرسش های سه گانه به صورت مستقل در کتاب های جداگانه بررسی گردد و در اختیار ملت شریف ایران قرار گیرد تا بخشی از حقایق تاریخ ایران برای نسل های آینده روشن شود.
پی نوشتها:
1- گری، کالین، همان، ص 19 و 18.
* نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، درودیان، محمد، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1378.
2- همان.
3- پیترز، جان، همان، ص 11.
4- رضایی، محسن، روزنامه ی عصر آزاگان، ش 93، 10/1/1378، ص 9.
5- نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، همان.
منبع : کتاب پرسش های اساسی جنگص
2- چرا جنگ این گونه و با پذیرش قطعنامه ی 598 تمام شد؟
پرسش از «پایان جنگ» در واقع به «علت» آن، معطوف نیست، زیرا هر جنگی در نهایت به پایان می رسد این پرسش متأثر از ملاحظات دیگری، از جمله نحوه ی پایان جنگ و مقایسه ی آن، با وضع دیگری که جنگ می توانست در بستر آن به پایان برسد می باشد. در واقع این گونه استدلال می شود که اگر قرار بود، جنگ با راه حل سیاسی پایان پذیرد، چرا این اقدام پیش از این به ویژه پس از فتح خرمشهر انجام نشد؟ هم چنین تغییر موقعیت نظامی ایران در ماه های پایانی جنگ و پذیرش قطعنامه ی 598 یک سال پس از تصویب آن، منجر به پیدایش این پرسش شد که چرا ایران قطعنامه ی 598 را هم زمان با زمان تصویب آن، در تیرماه سال 1366 نپذیرفت؟
چنان که ملاحظه می شود، پرسش سوم بر دو مسأله متمرکز است؛ نخست، وضعیت نظامی ماه های پایانی جنگ و ابهام هایی که نسبت به آن، وجود دارد و دیگری روش پایان بخشیدن به جنگ با راه حل سیاسی و پذیرش قطعنامه ی 598 می باشد. در نتیجه این پرسش به میان می آید که تحولات نظامی جنگ چه روندی را طی کرد که در ماه های پایانی جنگ منجر به تغییر وضعیت نظامی به زیان ایران و به سود عراق شد؟
استراتژی ایران پس از فتح خرمشهر تهاجمی و با هدف دستیابی به یک منطقه با اهمیت و پایان دادن به جنگ بود. عملیات رمضان در چارچوب همین استراتژی انجام شد، ولی به نتیجه ای نرسید و موقعیت برتر ایران را که حاصل فتح خرمشهر بود، تضعیف کرد.
قدرت تهاجمی ایران که ماشین نظامی عراق و استحکامات دفاعی این کشور را در هم کوبیده بود و می توانست پشتوانه ی نظریه ی صدور انقلاب و برتری ایران در سطح منطقه قرار گیرد، لذا مهم ترین مشکل عراق و حامیانش همین امر بود. بنابراین دفاع مطلق بر روی زمین، سیاست تهاجم در هوا و دریا را دنبال می کرد. توقف و خنثی سازی قدرت تهاجمی ایران با این هدف دنبال می شد که ایران در برابر یک جنگ فرسایشی، در نهایت موافقت خود را با اتمام جنگ اعلام نماید.
افزایش توان نظامی عراق و سایر حمایت هایی که از این کشور صورت می گرفت، تدریجاً توازن نظامی را به سود عراق تغییر داد. در واقع استراتژی تهاجمی در مقایسه با استراتژی تدافعی نیازمند توان نظامی بیشتر است(1) ولی عراق در حالی که استراتژی تدافعی داشت، از برتری بیشتر نسبت به ایران برخوردار بود. در عین حال روحیه ی نیروهای ایران سبب شده بود، عراق همچنان در وضع دفاعی زمین گیر شود و قدرت تهاجمی خود را از دست بدهد، ولی برتری نظامی عراق دو خاصیت برای این کشور داشت؛ نخست، آنکه از میزان آسب پذیری نیروهای عراقی در برابر تهاجمات ایران کاسته می شد و در نقطه ی نهایی که می توانست، سرنوشت یک نبرد را مشخص سازد، برتری عراق مانع از کسب پیروزی قوای نظامی ایران می شد. علاوه بر این قوای تحلیل رفته ی ارتش عراق به سرعت بازسازی می شد و انسجام اولیه ی خود را باز می یافت، در حالی که تجدید قوای نیروهای ایران نیاز به زمان داشت و همین امر به سود عراق بود.
در این روند فتح فاو توازن نظامی را به سود ایران تغییر داد، ولی برتری نیروهای عراق و قدرت تهاجمی عراق در هوا و دریا فشار برای خنثی سازی پیروزی ایران را افزایش داد تا هزینه ی هر پیروزی بیشتر از دستاوردهای آن باشد. اگر آنچه در فاو حاصل شد، بلافاصه پس از فتح خرمشهر به دست آمده بود، قطعاً سرنوشت جنگ تغییر می یافت، ولی تأخیر در دستیایی به این پیروزی و برتری عراق در زمینه های مختلف و سایر ملاحظات، مانع از یک تحول جدی در امر جنگ شد.
تلاش برای انجام عملیات سرنوشت سازی که به نام عملیات کربلای چهار انجام شد و سپس عملیات کربلای شش تمام توان نظامی ایران را هزینه کرد و عملاً در نقطه ای که قوای نظامی ایران تحلیل رفت، عراق افزایش توان نظامی خود را آغاز کرد.* در سال 1366 قوای نظامی ایران در جنوب به بن بست رسید و سپس در خلیج فارس با امریکا درگیرشد و این بهترین فرصت برای عراق برای بازسازی توان نظامی و تغییر استراتژی از پدافند به آفند بود. بنابراین تحولات نظامی در سال 1367 نتیجه ی سرمایه گذاری عراق در سال های قبل به ویژه سال 1366 و تغییر استراتژی های این کشور با کمک مستشاری روس ها بود. (2)
ادوارد لوتواک در توضیح سه وجه از استراتژی های خصمانه معمول در جنگ ، وجه اول را که بالاترین حد تأثیر یک استراتژی ست، آن می داند که همه ی اهداف تعیین شده را تحقق می بخشد یا از دشمن شکست بخورد اگر این استراتژی موفق باشد، پیروزی به همراه می آورد و اگر دشمن دفع کند، به ناچار استراتژی های دیگر مورد استفاده قرار می گیرد که وجه دوم می باشد. این استراتژی در چرخه ی عمل و عکس العمل طرفین تأثیرات یکدیگر را خنثی می کنند و تداوم این مرحله می تواند حالت سوم یعنی «ماهیت متناقض» استراتژی را به دنبال داشته باشد که در اوج ناباوری نتایج خطرناکی را به همراه خواهد داشت. (3) در واقع در حال سوم پیش بینی تا اندازه ای دشوار است و افزایش دامنه ی جنگ به صورت تصاعدی مشاهده می شود. رخدادهای نظامی پایان جنگ بر پایه ی این توضیح مفهومی قابل درک است، در حالی که برتری در جنگ طی شش سال با ایران بود، ناگهان در عرض کم تر از پنج ماه اوضاع به زیان ایران و به سود عراق تغییر کرد.
پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران یک سال پس از تصویب آن، بیشتر متأثر از تحولات نظامی در ماه های پایانی جنگ بود که به نحو غیر منتظره ای موازنه را تغییر داد و شاید همین امر به همان میزان که در تغییر موضع ایران تأثیر داشت، در پیدایش پرسش در مورد نحوه ی پایان دادن جنگ نیز اثر گذاشت.
نظر به این که ماهیت سیاست حامیان عراق حفظ این کشور در برابر تهاجمات ایران بود و متقابلاً تلاش برای مهار تهاجمات ایران و خنثی سازی آن را دنبال می کردند، بنابراین به هر نحو ممکن از پذیرش برتری ایران و ارایه ی امتیاز به این کشور امتناع می ورزیدند و شاید همین سیاست در واقع ریشه ی طولانی شدن جنگ نوعی امتیاز به ایران و متقاعد ساختن این کشور برای پایان بخشیدن به جنگ بود. به همین دلیل اولین پیشنهاد صلح، قطعنامه ی 598 سازمان ملل در هشت ماده بود(4) که واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت. (5) گرچه ایران این قعطنامه را رسماً نپذیرفت، ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جا به جایی بندهای قطعنامه، امکان اجرایی شدن آن را فراهم سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آنکه ایران قطعنامه ی 598 را پذیرفت، امکان اجرای آن، فراهم شد و تنها تردید عراق در پذیرش آن و حمله ی مجدد به ایران، اجرای آن را با تأخیر همراه ساخت.
توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شد، به صورت مختصر می تواند ابعاد پرسش از نحوه ی پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را روشن سازد. مسلماً اگر ایران بلافاصه با صدور قطعنامه 598 در سال 1366 به پذیرش آن مبادرت می ورزید، باز بدان معنا نبود که پرسشی به میان نمی آمد، بلکه مجدداً این سؤال به قوت خود، باقی می ماند که چرا پیش از این چنین اقدامی صورت نگرفت؟
با بررسی اوضاع و واقعیت هایی که در صحنه ی سیاسی – نظامی جنگ واقع شده و امروز به عنوان بخشی از تاریخ جنگ و انقلاب و کشور در حافظه ی تاریخی این ملت به ثبت و ضبط رسیده است، قضاوت ها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد می باشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت، اما آیا راه حل های دیگری وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونه ای دیگر می شد و دیگر پرسشی به میان نمی آمد؟ پاسخ آن نامشخص و کاملاً مبهم است. بنابراین به نظر می رسد، بررسی و تبیین آنچه که به هر دلیلی انجام گرفته است، در مقایسه با تأکید بر راه حل های دیگری که انتخاب نشد و اگر می شد، سرانجامِ پیامدهای آن، مشخص نیست، روش مناسب تری می باشد. امید است، در آینده هر یک از پرسش های سه گانه به صورت مستقل در کتاب های جداگانه بررسی گردد و در اختیار ملت شریف ایران قرار گیرد تا بخشی از حقایق تاریخ ایران برای نسل های آینده روشن شود.
پی نوشتها:
1- گری، کالین، همان، ص 19 و 18.
* نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، درودیان، محمد، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1378.
2- همان.
3- پیترز، جان، همان، ص 11.
4- رضایی، محسن، روزنامه ی عصر آزاگان، ش 93، 10/1/1378، ص 9.
5- نگاه کنید به کتاب پایان جنگ، همان.
منبع : کتاب پرسش های اساسی جنگص
1- پى آمدها و دست آوردهاى انقلاب اسلامى چه بود؟
در بهمن ماه 1357 خورشیدى، تحولى بزرگ و شگرف و از دیدگاه امام امت، «معجزه ى الهى» در تاریخ ایران و جهان اسلام و حتى جهان بشریت رخ داد که همه ى اندیشمندان و تحلیل گران علوم سیاسى، تاریخ نگاران و سیاست مداران دنیا را به شگفتى واداشت; زیرا هیچ یک از آنان، حتى سازمان هایى که به انبوه اطلاعات حسّاس و سرّى دسترسى داشتند، نتوانستند رخ دادن انقلاب اسلامى ایران را در چنین زمان و موقعیّت منطقه اى و در این شکل و ماهیّت، پیش بینى کنند.
تاکنون درباره ى اهمیت انقلاب، پژوهش هاى فراوانى انجام شده و هر کس به فراخور دانش و توان فکرى خود در این باره سخن گفته است، ولى مهم ترین نکته در این انقلاب، پیروزى مکتب، ایدئولوژى و فرهنگ اسلام در همه ى جنبه هاى ایدئولوژیک، سیاسى و فرهنگى بود و در یک کلام باید گفت این انقلاب، انقلاب اسلامى بود.
بررسى پى آمدها و دست آوردهاى انقلاب اسلامى به پژوهش مفصّل و تحلیل مستقل نیاز دارد که در گنجایش این بحث نیست. این گفتار به طور فشرده به مهم ترین دست آوردها و بازتاب هاى انقلاب مى پردازد.
- دست آوردهاى انقلاب اسلامى در داخل کشور
دست آوردهاى داخلى را در چهار محور سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى مى توان بررسى کرد:
الف ـ دست آوردهاى سیاسى
1. سرنگونى نظام شاهنشاهى
بیست و پنج قرن حاکمیت نظام شاهنشاهى بر ایران، معیارهایى را بر این کشور حاکم ساخته بود که در هیچ یک از آن ها، سعادت، عزّت و سربلندى ملّت جایى نداشت. در فرهنگ مردم، نظام شاهنشاهى با زور، زر، تزویر، فساد، حق کشى و بى عدالتى و در یک کلام، ضدارزش ها مترادف بود که هر یک از آن ها براى به تباهى کشاندن سرنوشت یک ملت، کافى است.
از یک سو، رژیم پهلوى به پندار حاکمیّت 2500 ساله ى نظام شاهنشاهى بر ایران، حیات و دوام خود را سنّت قطعى و محتوم تاریخى مى دانست. از سوى دیگر، سرمایه گذارى هاى امریکا و غرب در ایران، رژیم شاه را چنان مقتدر و مسلّح ساخته بود که هرگونه تصوّر تزلزل یا سقوط آن را ناممکن مى ساخت. با این حال، انقلاب اسلامى در عینى ترین دست آورد خود، این نظام را درهم کوبید و نهال طیبه ى «استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى» را در این کشور آبیارى کرد.
2. استقرار نظام جمهورى اسلامى
نظام هاى رایج سیاسى در نظریه هاى اندیشمندان جهان ریشه دارد که در طول تاریخ بر اساس نیازهاى مقطعى، به آن دست یافته اند. براى نمونه، پس از تجربه ى قرون وسطى در اروپا و حاکمیت زورمدارانه ى کلیسا به نام دین، «لیبرال دموکراسى» غرب، راه کارِ کنار نهادن دین و ناکارآمد جلوه دادن آن را برگزید. در این رهگذر، با اثرپذیرى اندیشمندان مسلمان از این نظریه، کم کم اسلام به مجموعه اى از احکام فردىِ بى تأثیر و کم محتوا تبدیل شد که در سرنوشت اجتماعى بشر هیچ نقشى نداشت.
انقلاب اسلامى، حاکمیت اسلام و ارزش هاى اسلامى را در قالب نظام جمهورى اسلامى پدید آورد و با تبلور یافتن جنبه هاى سیاسى احکام اسلام در قانون اساسى، دگرگونى هاى کلى در اصول، جهت گیرى ها و سیاست هاى داخلى و بین المللى کشور رخ داد. دو مورد از مهم ترین دگرگونى ها عبارت است از:
الف ـ شکل گیرى نظام مبتنى بر ولایت فقیه.
ب ـ افزایش نقش مردم در تعیین سرنوشت خویش با گسترش آزادى هاى سیاسى در جامعه.
3. افزایش آگاهى و بینش سیاسى مردم
دور نگه داشتن مردم از مسایل و واقعیت هاى جامعه، از سیاست هاى رژیم هاى نامشروع، براى تداوم حیات خویش است. رژیم پهلوى نیز با پى گیرى همین هدف، مى کوشید بینش اجتماعى و سیاسى مردم افزایش نیابد و جامعه هم چنان در بى خبرى و بى تفاوتى به سر برد.
با پیروزى انقلاب اسلامى، افزایش آگاهى ها و تقویت بینش سیاسى مردم به عنوان اصلى مهم در قانون اساسى جمهورى اسلامى، سرلوحه ى برنامه ریزى هاى کشور قرار گرفت. بدین ترتیب، مردم به منزله ى صاحبان اصلى انقلاب و ولىّ نعمت نظام، با ایده ها و آرمان هاى خویش به یارى حکومت اسلامى شتافتند.
4. استقلال و دگرگونى اصول سیاست خارجى
یکى دیگر از مهم ترین دست آوردهاى انقلاب اسلامى، استقلال سیاسى در کشورى است که به گواهى تاریخ، دست کم در دوران معاصر همواره زیر نفوذ قدرت هاى استعمارى و بیگانه بوده است. پس از جنگ جهانى دوم و صف بندى بلوک غرب و شرق، امریکا به صورت قدرت خارجى بى رقیب در عرصه ى سیاست و اقتصاد ایران درآمد، به گونه اى که سفیر امریکا در ایران به نزدیک ترین مشاور شاه و دربار تبدیل شد. امام خمینى(رحمهم الله) در وصف دولت شاهنشاهى ایران مى فرمود:
یک مملکتى که استقلال ندارد و وابسته به غیر است و همه اش به عمل ایشان (یعنى شاه) وابسته به غیر شده، به این نمى شود گفت یک مملکت متمدن.[1]
بارى، آرمان استقلال طلبى مردم در زمان انقلاب در شعار «نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» تبلور یافت و پس از پیروزى انقلاب اسلامى در کلام امام خمینى و متن قانون اساسى نمودار شد:
سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران براساس نفى هرگونه سلطه جویى و سلطه پذیرى، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضى کشور، دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت هاى سلطه گر و روابط صلح آمیز با دول غیر محارب استوار است.[2]
ب ـ دست آوردهاى فرهنگى
رژیم پهلوى، برنامه ى ایده آل خود را براى آینده ى ایران بر پایه ى استقرار رژیمى به سبک غرب بنا نهاده بود. در پرتو این سیاست، معیارها و ارزش هاى غربى در عرصه هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ایران حکم فرما شد و کشور به سوى فراموشى تاریخ گذشته و ارزش هاى دینى و اسلامى خویش پیش رفت. الگوى استعمار و استبداد بر «استحاله ى فرهنگى» ایران پایه ریزى شده بود و براى تحقق این هدف شوم، عرصه هاى گوناگون اجتماع مانند: هنر و ادبیات، سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، کتاب، سیستم آموزش کشور، مدارس، دبیرستان ها، دانشگاه ها و ... به کنترل ارزش هاى غربى درآمد. «افکار عمومى به ویژه نوجوانان وجوانان در معرض بمباران تفرقه و ترویج ابتذال و اباحى گرى قرار گرفت تا بدین وسیله، هویت اسلامى ـ ملى به فراموشى سپرده شود و فرهنگ غرب به طور تمام عیار پذیرفته شود».[3]
انقلاب اسلامى که در درجه ى اول، یک انقلاب فرهنگى بود، با تعمیم خود باورى فرهنگى و گسترش شعایر دینى، زمینه را براى تقویت پایه هاى ایمانى مردم، کاهش بزه کارى و خطاهاى اجتماعى و پرورش نسل هاى خودباور فراهم کرد. هم چنین با عمومى کردن آموزش در سطح جامعه و افزایش سطح علمى دانش آموختگان، به رشد استعدادها و شکوفایى قدرت ابتکار مردم به ویژه جوانان، یارى رساند. افزون بر آن، با دگرگون ساختن نگرش زن مسلمان به خود و محیط پیرامون خویش، وى را به بازیابى جایگاه و نقش واقعى زنان ایرانى در خانواده و جامعه فراخواند.
ج ـ دست آوردهاى نظامى
انقلاب اسلامى، با بسیج مردم به پیروزى رسید و با پشتیبانى آنان توانست از جنگ تحمیلى گسترده و تحرک هاى تجزیه طلبانه، سربلند بیرون آید. بدین ترتیب، جمهورى اسلامى به ثبات و امنیت ملى و اعتبار بین المللى دست یافت.
بحث را با سخن امام خمینى(رحمهم الله) درباره ى دست آوردهاى دفاع مقدس به پایان مى بریم. ایشان فرموده است:
در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب... باید عرض کنم که انقلاب اسلامى ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است... حتى در جنگ، پیروزى از آنِ ملت ما گردیده و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات، چیزى به دست نیاوردند. البتّه اگر همه ى علل و اسباب را در اختیار داشتیم، در جنگ به اهداف بلندتر و بالاترى مى نگریستیم و مى رسیدیم، ولى این بدان معنى نیست که در هدف اساسى خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود، مغلوب خصم شده ایم. هر روز ما در جنگ برکتى داشته ایم... ما انقلاب مان را در جنگ به جهان صادر نموده ایم. ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ایم. ما در جنگ، پرده از چهره ى تزویر جهان خواران کنار زدیم. ما در جنگ، دوستان و دشمنان مان را شناخته ایم. ما در جنگ، به این نتیجه رسیده ایم که باید روى پاى خودمان بایستیم. ما در جنگ، ابهّت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم. ما در جنگ، ریشه هاى انقلاب پربار اسلامى مان را محکم کردیم. ما در جنگ، به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان دراز مى توان مبارزه کرد... تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آن چنان برخوردار شد و از همه مهم تر، استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت.[4]
- دست آوردهاى انقلاب اسلامى در خارج از کشور
انقلاب اسلامى افزون بر دست آوردهاى داخلى، پى آمدهاى مهمى نیز براى بشر امروز و محرومان جهان به ارمغان آورد که در مسایل استراتژیک جهان، بازتاب گسترده اى داشته است. اینک به طور گذرا، از آن ها یاد مى کنیم:
الف. جهان اسلام و مسلمانان جهان
1. تجدید حیات اسلام به عنوان نظام سیاسى برتر
2. ظهور جنبش ها و احزاب اسلامى و اصول گرایى اسلامى
3. پى ریزى یک قطب قدرت جهانى در دنیاى اسلام
ب. دیگر جهانیان
انقلاب اسلامى از یک سو سبب روى آوردن مردم جهان به دین، رشد گرایش هاى معنوى و تضعیف اندیشه هاى مادى گرایانه شد و از سوى دیگر، به الگوى مبارزه ى مردم ستم دیده در مناطق گوناگون جهان تبدیل گشت. براى مثال، پس از پیروزى انقلاب اسلامى، «الهیات رهایى بخش» به معناى پناه بردن مردم به کلیسا براى رهایى از مشکلات اجتماعى و سیاسى، در امریکاى لاتین رشد کرد و شمار انجمن هاى مسیحى سیاسى، افزایش چشم گیرى یافت.[5]
گفتنى است افزون بر دست آوردهاى یاد شده، پیروزى انقلاب اسلامى در مسایل استراتژیک منطقه اى و جهانى، بازتاب گسترده اى داشته که ورود به آن از حوصله ى این گفتار خارج است.
پی نوشتها:
[1]. صحیفه ى نور، ج 2، ص 407.
[2]- قانون اساسى، اصل 152.
[3]. غرب زدگى، جلال آل احمد، تهران، رواق، 1365، ص 217.
[4]. صحیفه ى نور، ج 21، ص 94.
[5]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: فیدل کاسترو و مذهب، گفتوگوى فیدل کاسترو با کشیش فرى بتو، برگردان: حسن پستا و سیروس طاهباز، تهران، نشر همبستگى، چ اول، 1367; کلیساى شورشى، کامیلو تورس، برگردان: جواد یوسفیان، تهران، نشر نى، 1368.
خبر : حضور در راهپیمایی یومالله 22 بهمن یک وظیفه شرعی است
ارسال شده توسط اکبر در 19/11/90:: 12:30 عصر

خبرگزاری فارس: یکی از مراجع تقلید قم حضور در راهپیمایی 22 بهمن را یک وظیفه شرعی دانست و گفت: همه باید امسال محکمتر از سالهای گذشته به صورت یکپارچه وارد میدان شوند، چون فعالیتهای تخریبی دشمن بیش از گذشته است.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیتالله ناصر مکارم شیرازی صبح امروز در درس خارج فقه خود که در مسجد اعظم قم برگزار شد، در سخنانی با اشاره به فرارسیدن یومالله 22 بهمن اظهار داشت: 22 بهمن به عنوان سرآغاز حکومت اسلامی روز بسیار مهمی است و اکنون 32 سال است که از انقلاب میگذرد و در آغاز سال سی و سوم هستیم و در این مدت تمام قدرتهای جهنمی دنیا دست به دست هم دادهاند که این انقلاب را از بین ببرند.
وی ادامه داد: در شرایط کنونی، نظام قویتر از گذشته است، در گذشته دشمنان ما میگفتند که حمله میکنیم، ولی امروز جرات ندارند و یک روز میگویند گزینه حمله روی میز است و روز دیگر میگویند جنگی در منطقه نخواهد بود.
این مرجع تقلید با طرح سؤالی در خصوص اینکه چه عاملی موجب مقاومت 33 ساله یک مملکت مقابل غولهای دنیا شده است، همسبتگی و اتحاد مردم را از مهمترین عوامل اقتدار کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانست و اظهار کرد: حتی کسانی که مخالف شکل اداره حکومت و دولت هستند، اگر خدای نکرده خطری برای اصل نظام پیش آید، وارد عرصه دفاع میشوند؛ چرا که درباره کشور و نظام همه متحدند.
آیتالله مکارم شیرازی تلاش دشمنان را در مسیر شکستن این اتحاد دانست و ادامه داد: در شرایط کنونی به انتخابات امید بستهاند ولی مثل همیشه ناکام خواهند ماند.
وی عامل دیگر این ثبات را وجود انگیزه دینی و مذهبی دانست و گفت: آمریکاییها با پول و دلار سربازان خود را به جنگ میفرستند و سربازی که با پول میآید دنبال فرار است ولی بسیجی، سپاهی و ارتشی ما مکتبی است و با انگیزه معنوی به میدان میآید.
استاد حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: آنها این همه به عراق لشکر کشی کردند ولی دست از پا درازتر بیرون رفتند، در افغانستان لشکر کشی کرده و ناتو را به این کشور آوردند ولی کاری از پیش نبردند و به همین دلیل آنها میدانند در ایران به طریق اولی نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
وی با اشاره به اینکه همه مردم زیر یک فرماندهی، پرچم و برنامه جمع شدهاند، اضافه کرد: این مسئله باعث شده که دشمنان همیشه ناکام باشند و اگر این دو اصل اتحاد و انگیزههای معنوی حفظ شود آنها در آینده نیز ناکام خواهند ماند.
آیتالله مکارم شیرازی حضور در راهپیمایی یومالله 22 بهمن را وظیفهای شرعی خواند و تاکید کرد: همه باید امسال محکمتر از سالهای گذشته به صورت یکپارچه وارد میدان شوند، چون فعالیتهای تخریبی دشمن بیش از گذشته است و این راهپیماییها نشانه اتحاد بوده و موجب ترس دشمن خواهد شد.
وی با بیان اینکه دنیای استکبار و قدرتهای ظالم جهانی افرادی بیمنطق هستند که حرف حساب بلد نیستند، بیان داشت: اخیرا رئیس دولت فرانسه گفته ایرانیان حق ندارند ماهواره به آسمان بفرستند، فردا هم میگویند باید دانشگاههای خود را تعطیل کنید، اینها منطق ندارند، آیا مردم دنیا غلام شما هستند که هرچه تصمیم گرفتید، انجام دهند؟
وتوی 60 باره قطعنامههای ضداسرائیلی در سکوت، و جار و جنجال کشورهای غربی پس از اینکه روسیه و چین قطعنامه علیه سوریه را وتو کردند، موضوع دیگری بود که این مرجع تقلید بدان اشاره کرد و ادامه داد: میگویند در سوریه باید حکومت مردمی باشد ولی در بحرین و عربستان که حافظ منافع آنها هستند باید حکومت قرون وسطایی روی کار باشد.
آیتالله مکارم شیرازی در پایان این سؤال را مطرح کرد که چگونه میتوان طبق خواست بعضیها با کشورهایی که حرف حساب سرشان نمیشود و حرفهایشان قلدرمآبانه و آمرانه است، پای میز مذاکره نشست؟
خبر : طرح نمایندگان مجلس برای بستن شیر نفت به روی اروپا
ارسال شده توسط اکبردر 6/11/90:: 6:48 صبح

خبرگزاری فارس: عضو کمیسیون انرژی با برشمردن دلایل سهگانه زیان اتحادیه اروپا از تحریم نفت ایران گفت:نمایندگان مجلس در حال دنبال کردن تصویب طرحی هستند که بر اساس آن همه کشورهای اروپایی که ایران را هدف تحریم خود قرار دادهاند، بعد از این نتوانند حتی یک قطره نفت از ایران بخرند.
ناصر سودانی در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس با بیان اینکه اعمال تحریمهای اتحادیه اروپا از یک کینه پنهان دیرینه نسبت به انقلاب اسلامی ایران حاکی است، تاکید کرد: اروپا در ادامه بازی که آغاز کرده، در آتش چاههای نفت ایران خواهد سوخت و دود طرحی که ریختهاند، به چند دلیل به چشم خودشان خواهد رفت.
این نماینده مجلس گفت: به اتفاق چند تن از نماینگان در مجلس در حال دنبال کردن تصویب طرحی هستیم که بر اساس آن همه کشورهای اروپایی که ایران را هدف تحریم خود قرار دادهاند، نتوانند حتی یک قطره نفت از ایران بخرند و شیر نفت بسوی آنان بسته شود، تا از این پس با دم شیر بازی نکنند
وی گفت: دلیل اول آن است که بعضی از کشورهای اروپایی ناگزیر از خرید نفت ایران هستند و ساختار پالایشگاههای آنها به گونهای است که با ترکیب نفت ایران متناسب است و امکان جایگزین کردن نفت ایران برای آنها مشکل است.
عضو کمیسیون انرژی اضافه کرد: دلیل دوم آن است که این تحریم سبب افزایش قیمت نفت خواهد شد و اروپاییها وادار خواهند شد نفت را با قیمت گران تری خریداری کنند.
وی افزود: دلیل سوم آن است که اروپاییها به دلیل نیاز به نفت ایران مجبور خواهند شد بطور غیر مستقیم و از طریق واسطهها نفت ایران را بخرند که این امر باعث ایجاد هزینه برای آنها خواهد شد.
سودانی تصریح کرد: شرایط بحرانی اقتصاد، اروپاییها را سر در گم کرده است و ظاهرا سر آنها سوراخ شده، یا عقل آنها زایل شده است.
وی اظهار داشت: آنها متوجه آن نیستند که وابستگی ایران به درآمدهای نفتی در حال کاهش به حداقل است و از سوی دیگر آنها بیش از 20 درصد از نفت ایران را خریداری نمیکند و ما نیز در حال فتح بازارهای جدیدی هستیم.
سودانی تاکید کرد: شرکتهای اروپایی ناگزیر هستند، با ما وارد قرارداد شوند، چرا که کنار زدن نفت ایران با خاموش شدن شمع حیات اقتصادی آنها مترادف است.
عضو کمیسیون انرژی مجلس در رابطه با این عمل اروپا گفت: آنها عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند، تاریخ آینده نیز اروپای امروز را محکوم خواهد کرد، چرا که عمل اروپا را نوعی آپارتاید اقتصادی محکوم به شکست محسوب خواهد کرد.
وی تصریح کرد: این مسئله دوام نخواهد آورد، چرا که ملتهای اروپا در این باره نسبت به دولتهای اروپایی سکوت نخواهد کرد و بیشتر شدن آشفتگی اقتصاد اروپا آتش اعتراضات را شعلهورتر خواهد کرد.
سودانی افزود: از سوی دیگر اندیشمندان و صنعتگران و نخبگان صنعتی ما وادار میشوند، توسعه را در حوزههای غیر نفتی دنبال کنند، تا رهایی کشور از وابستگی به درآمدهای نفتی سرعت گیرد.
وی اظهار داشت: ما در عرصه اقتصادی شاهد رویارویی قدرتها هستیم، اما هندوستان اعلام کرده است که از نفت ایران مستغنی نیست و چین هم به دلیل منافع متعددی که در حفظ ارتباط با ایران دارد، در صورت ورود به فاز تحریم نفت ایران از همه پروژههای خود در ایران محروم خواهد شد که ضرر سنگین و قابل توجهی برای اقتصاد چین به همراه خواهد داشت.
انتهای پیام/
Design By : Pichak |